از کودکی حریص به مطالعه و شنیدن مواعظ دینی بود. هرگاه از یک عالم یا واعظ، چیزی از اوصاف حقتعالی را میشنید، قلبش به آن سخن، میل وافری پیدا میکرد؛ گویا سر تا پا گوش میشد تا آن سخن را به جانش بنشاند. آنقدر خواند و آموخت تا مجتهده شد.
در سالهای آخر سلطنت ناصرالدینشاه، فرستادن دختران به مکتب و مدرسه نهتنها مرسوم نبود، بلکه بیشتر والدین یادگرفتن خط و توانایی نوشتن را برای دخترانشان جایز نمیدانستند. اما برای زهراخاتون اهمیت داشت که دخترش قرآن بیاموزد و خواندن و نوشتن را یاد بگیرد. او که زنی متدین بود، نصرتبیگم را در چهارسالگی راهی مکتب کرد.
فضای مکتبخانه خشک بود و معلم پیر و سختگیر، نصرتبیگم را گوشت ناپز میدانست و با او بیمهری میکرد! عشق دختر به آموختن و تشویقهای مادر بر تلخیهای معلم فائق آمد و نصرتبیگم سرآمد شاگردان مکتبخانه شد.
تا پانزدهسالگی که به عقد پسرعمویش امینالتجار درآمد، پیوسته درس خواند. هوش و ذکاوت نصرتبیگم موجب تحیر همسرش شد و از آن پس، در بسیاری از امور با او مشورت میکرد. نصرتبیگم با داشتن خانوادهای متمول، میتوانست مثل سایر زنان طبقۀ مرفه، در نازونعمت زندگی کند؛ اما روح معناگرای او بیتوجه به مواهب دنیایی، در طلب معنویت و کسب علم بیتابی میکرد. همسرش او را بهخوبی درک کرد و مشوق اصلی او در ادامۀ تحصیل شد. در آن زمان، حوزۀ علمیۀ زنان وجود نداشت. کلاسهای درس اساتید در خانه برگزار میشد. نصرتبیگم که شاکر لطف خدا و همراهی همسرش بود، فراگیری علوم اسلامی را ادامه داد.
پس از سالها تلاش، در علم صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه و اصول استاد شد و در فلسفه و عرفان نیز به تسلط رسید.
ازآنجاکه غم و شادیِ روزگار، همسایۀ دیواربهدیوار هم هستند، نصرتبیگم نیز از این قاعده مستثنا نبود. او در همان سالهایی که طعم شیرین آموختن را میچشید، در فراق فرزندانش که بهواسطۀ بیماریهای شایع زمانه پرپر میشدند، میسوخت؛ اما همواره تسلیم تقدیر الهی بود.
جدیت او در امر تحصیل بهحدی بود که هیچچیز نمیتوانست کلاس درسش را تعطیل کند؛ حتی مرگ فرزندش! یکی از اساتید بانو، مرحوم آیتالله حاج میر سید علی نجفآبادی، وقتی خبر فوت فرزند بانو امین را شنید، تصور کرد که تا مدتی کلاس درسش تعطیل خواهد شد. سه روز بعد از این اتفاق، بانو شخصی را بهدنبال استاد فرستاد تا برای تدریس به منزلش برود. آیتالله نجفآبادی از صبر بانو بر غم فرزند و میزان سختکوشی ایشان در کسب علم و دانش متحیر ماند!
مبارزۀ اعتقادی با دینزدایی حکومت پهلوی
زندگی بانو امین با وقایع و حوادث تاریخی بسیار مهم همچون نهضت مشروطه، سقوط قاجار، کودتای ۲۰ اسفند رضاشاه، کشف حجاب، نهضت نفت، قیام پانزده خرداد، پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی همراه بود.
دوران پهلوی اول با اندیشۀ تجددخواهی و تبلیغات وسیع اسلامزدایی آغاز شد. استبداد شاهنشاهی برای زدودن ارزشهای اسلامی و احکام قرآنی قد علَم کرده بود. همین اندیشه بهشیوۀ نرم در دوران پهلوی دوم ادامه پیدا کرد.
ایجاد جمعیتهای گوناگون زنانه برای عادیسازی کشف حجاب، تأسیس و توسعۀ مدارس جدید با اسلوب مدرن غربی، انتشار نشریههای مختلف با مطالب مبتذل و موهن، تشکیل مجالس آشکار و مخفی شبنشینی و ضیافت، اجرای نمایشهای ضددینی همه برای دینزدایی از جامعه صورت میگرفت.
از اندوهبارترین آن وقایع، روز تلخ ۱۷ دی ۱۳۱۴ با دستور کشف حجاب زنان ایرانی بود که تا سال ۱۳۲۰، بهمدت شش سال سیاه بهطول انجامید. قوانینی در راستای اجرای کشف حجاب در مجلس بهتصویب رسید. ممنوعیت خرید و فروش با زنان محجبه، ممنوعیت ورود زنان محجبه به زیارتگاهها و تفریحگاهها و مکانهای عمومی، حضور مأموران مخفی در مکانهای مختلف جهت کنترل رفتوآمد زنان محجبه در همین سالها اتفاق افتاد.
اصفهان همچون پایتخت، آماج برنامۀ اسلامزدایی قرار گرفت. در آن ایام، موج تجددخواهی مانع ترویج اندیشه و تفکر دینی، بهخصوص در بین بانوان شد. سیده بیگم بر خود واجب دانست که وارد میدان فرهنگی شود. در فضای استبدادی و تجددخواهی، بانو دریافت که اثرگذارترین حرکت آن است که خود را بهعنوان یک زن اندیشمند، شناسا نماید و الگوی زن مسلمان ایرانی را به جامعه معرفی کند. بانو امین زمانۀ خود را بهخوبی میشناخت. به همین دلیل، با هوشیاری فرهنگی خود را «بانوی ایرانی» نامید.
پهلوی اول ایدئولوژی خود را بر پایۀ تجددخواهی مبتنیبر ناسیونالیسم افراطی قرار داده بود و دو هدف را تعقیب میکرد: اول، تحقیر و محو آثار تمدن اسلامی؛ دوم، برگشت به ایران قبل از اسلام. اتفاقاً در همین زمان بود که خانم امین از نام مستعار «بانوی ایرانی» استفاده کرد. از نگاه ایشان، بانوی ایرانی زمان او، زنی است که از ورود اسلام به ایران، زندگی نوین خود را آغاز کرده است. ایشان در مقابل ناسیونالیسم افراطی پهلوی اول، خود را «بانوی ایرانی» لقب داد.
مهمترین تألیفات بانو امین
بانو امین با بصیرت و درک نیاز زمان، کتاب اربعین هاشمیه را تألیف کرد. اربعین هاشمیه کتاب چهل حدیثِ ایشان بهشمار میرود که در آن، به شرح فلسفی، عرفانی، اصولی و فقهی احادیثی دربارۀ توحید و صفات حقتعالی و اخلاق و احکام شرع پرداخته است. وقتی این کتاب به حوزۀ علمیۀ نجف رسید، مورد تقدیر علما قرار گرفت. استادش، سید محمدعلی نجفآبادی، این کتاب را تراوش فکری بانو امین و نشانۀ قدرت علمی ایشان دانست.
بعد از نگارش این کتاب، بعضی از علما و مراجع تقلید همچون آیتاللهالعظمی عبدالکریم حائری، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم، درصدد برآمدند که از سیده بیگم آزمون اجتهاد بگیرند. پس از انجام آزمون و طرح پرسشهای بسیار و دریافت جوابیههای کافی و مطمئن، به ایشان اجازۀ اجتهاد و استنباط احکام شرعی دادند. به این ترتیب، بانو امین بهعنوان تنها بانوی مجتهدۀ عصر خود، راه را برای سایر زنان علاقهمند به اجتهاد باز کرد.
در همین دوران، ایشان شروع به نوشتن کتاب ارزشمند روش خوشبختی برای هدایت بانوان جامعه کرد. نگارش این کتاب، شش سال بهطول انجامید. بانو در این کتاب، دین را تنها راه نجات انسان معرفی کرده است. در نگاه ایشان، دین امری انتزاعی یا دستوراتی فرمایشی نیست؛ بلکه سعادت دنیا و آخرت بشر وابسته به آن است. بانو امین با بازتعریف اصول دین و ذکر دلایل عقلی و نقلی، بازگشت به دین و عمل به اجرای دستورات الهی و مبارزه با هرگونه وسواس و خرافات را تنها راه خوشبختی و سعادت میدانند.
شرایط مخاطرهآمیز دوران پهلوی از بانو امین شخصیتی ساخت که بیش از همیشه، برای حفظ مسلمانی خود و جامعه به تفکر پرداخت. در تألیفات و سخنرانیهایش متدینان را بشارت میدهد که امکان زندگی دینی از بین نرفته است؛ ولی باید نگاهی عمیقتر به دین داشت. گوهر دیانت در هر زمان، تنها راه خوشبختی بشر است و نباید در برابر مدرنیته، از اهمیت و عظمت دین فروکاست.
بانو در کتاب روش خوشبختی، خطاب به بانوان ایرانی که مورد هجمۀ فرهنگی قرار دارند و حکومت پهلوی بهدنبال استفادۀ ابزاری از آنهاست، خوشبختی را اینگونه تعریف میکند: «بدانید هیچ خوشبختی بهقدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی جز بر روی فضیلت نباشد.»
«ریشۀ خوشبختی و بدبختی را در باطن خود پیدا کن!» پیش از آنکه وسایل خوشبختی را فراهم کنیم، بایستی بدانیم خوشبختی چیست و بدبختی کدام است. بانو امین به امر مهم نیروسازی و تربیت نسل آینده توجه وافی داشت. ایشان اولین حوزۀ علمیۀ خواهران در جهان اسلام را با نام مبارک حضرت فاطمه علیهاالسلام با سرمایۀ شخصی خود تأسیس کرد.
سیاستهای دینزدایی در دورۀ پهلوی دوم بهشکل نرم ادامه پیدا کرده بود. مدارس مختلط بهسبک و شیوۀ غربی، کار آموزشوپرورش را پیش میبردند. بسیاری از دختران محجبه امکان ادامۀ تحصیل را از دست دادند. بانو امین به تحصیل زنان اهتمام جدی داشت و علمآموزی را موجب رشد فکری زنان میدانست. ایشان با تأسیس دبیرستان دخترانۀ امین، به مقابله با موج منحط فرهنگ غربی و غربزدگی پرداخت. با اقدامی سنجیده و مدبرانه، مبانی تربیت اصیل اسلامی را در این دبیرستان آموزش و اشاعه داد. بانو هفتهای یک روز در دبیرستان، برای معلم و شاگرد تفسیر قرآن میگفت.
ایشان سخنرانیهای روشنگرانهای در کانون توحید برای عموم زنان ایراد میکردند که بسیار اثرگذار بود؛ بهنحویکه سرانجام رژیم شاه نتوانست اقدامات ایشان را تحمل کند و دستور تعطیلی دبیرستان امین و کانون توحید را صادر کرد.
بانو امین در زندگی شخصی خود ابتلائات بسیاری را تحمل کرد. بانویی که زندگی خود را وقف اشاعۀ علوم اسلامی و تربیت دینی کرد، مادری بود که در طی چندین سال، هفت فرزندش را از دست داد و تنها یک فرزند پسر برایش باقی ماند. بهتعبیر آیتالله جوادی آملی، شاید فراغ فرزند داغی بر دلش نهاد که به داغگذار پناهنده شود. یکی از صفات برجستۀ بانو امین، صبر و حلم بر مصیبت است. تنها فرزندشان آقای محمدعلی امین روزی از مادر میپرسد: «شما که یک زن عامله، فاضله و موحد به تمام معنا هستید، چرا باید اینقدر رنج و درد بکشید؟» بانو پاسخ میدهند: «صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی!»
بانو نصرتبیگم امین از زنان اثرگذار معاصر است که هنوز قدر و قیمتش شناخته نشده است؛ زنی که مراتب علمی را تا بالاترین درجاتی که مردان بهدنبال آن هستند، در حصن و حفاظ خانهاش کسب کرد و شد بانو مجتهده امین. او از مردان فقیه و مجتهد همعصرش چیزی کم نداشت و نگین و فخر دوران ماست. بانو امین بهعنوان یک زن، در مسیری گام نهاد که پیش از او، عمدتاً از آنِ مردان بود. برخلاف تعدد آثاری که دربارۀ بانو امین چاپ شده، زندگی و زمانۀ وی همچنان ناشناخته باقی مانده است.
روحش شاد و نامش بلند باد!
نظر شما